ريحانهريحانه، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

مادری می کنم...

یا علی اکبر (ع)

چه نمازی بشود جنت اعلی وقتی              تو موذن شوی و شيخ جماعت پدرت ميوه دلم، نورديده ام سلام امروز به ياد پست پارسال می نويسم که با اين عنوان بود "روز جوان آينده ام مبارک". پارسال نمی دانستم  قرار است خدا تو را چه زمانی به من هديه کند. خدا را هزاران بار شاکرم که تو در وجود منی و من به بزرگترين آرزوی هر زن يعنی مادری رسيده ام. اميدوارم خدا به حق علی اکبر امام حسين مرا ياری کند تا تو را زينبی تربيت کنم. اين روزها درگير نگرانی های مادرانه ام. هر روز به بهانه ای دلم برايت شور می زند و می فهمم مادرم در اين 26 سال چه کشيده است. هر روز عشقم به تو بيشتر می شو...
19 خرداد 1393

دلم عجيب برايت تنگ شده

هستي مادر سلام خيلي وقت است برايت ننوشته ام، اتفاقات مختلفي افتاده است كه سعي مي كنم يكي يكي برايت ثبت كنم.  *از ١٥ ارديبهشت ديگر سركار نمي روم و در خانه هستم و سعي مي كنم بيشتر استراحت كنم و به كارهاي شما برسم كه البته اصلا طبق انتظارم پيش نرفتم و موفق نبودم. *سه هفته اي هست كه تپش قلب دارم و حتي يك روز كارم به دكتر قلب و نوار قلب هم رسيد و خدا رو شكر همه چيز سالم و خوب بود، هر تكان تو و حركتت همه ناراحتي ها را از يادم مي برد. * يكشنبه هفته پيش كه به مطب دكتر رفتم ، دكتر گفت كه به ظاهر حجم رحم كوچك است و ممكن است تو كم وزن باشي وقتي به خانه آمدم اينقدر گريه كردم و از خدا خواستم صحيح و سالم باشي و نقصي در وجودت نباشد. از آن ...
7 خرداد 1393
1